کاش قلبم درد تنهایی نداشت

سینه ام هرگز پریشانی نداشت

کاش برگهای آخر تقویم عشق

حرفی از یک روز بارانی نداشت

کاش می شد راه سخت عشق را

بی خطر پیمود و قربانی نداشت

 

+ تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:درد تنهایی,ساعت 4:38 نويسنده ★ѴoℛojДҠ☆ |

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق

عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.

چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!

که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی 

و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی

و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی

و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری

+ تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:تنهایی,ساعت 4:15 نويسنده ★ѴoℛojДҠ☆ |

قول داده ام...

گاهـــــــی

هر از گاهـــــی

فانـــــوس یادت را

میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم

خیالت راحــــــت! من همان منـــــم؛

هنوز هم در ین شبهای بی خواب و بی خاطـــــره

میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم

اما به هیچ ستاره‌ی دیگری سلام نخواهــــــم کرد

http://s2.picofile.com/file/7150754515/27449939.jpg

+ تاريخ جمعه 16 دی 1390برچسب:قول,ساعت 20:2 نويسنده ★ѴoℛojДҠ☆ |

نشسته بودم رو نیم‌کتِ پارک، کلاغ‌ها را می‌شمردم تا بیاید. سنگ می‌انداختم بهشان. می‌پریدند، دورتر می‌نشستند. کمی بعد دوباره برمی‌گشتند، جلوم رژه می‌رفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی‌ شدم. شاخه‌گلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت می‌پژمرد.
طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغ‌ها.
گل را هم انداختم زمین، پاسارَش کردم. گَند زدم بهش. گل‌برگ‌هاش کَنده، پخش، لهیده شد. بعد، یقه‌ی پالتوم را دادم بالا، دست‌هام را کردم تو جیب‌هاش، راهم را کشیدم رفتم. نرسیده به درِ پارک، صِداش از پشتِ سر آمد.
صدای تندِ قدم‌هاش و صِدای نَفَس نَفَس‌هاش هم.

برنگشتم به‌ رووش. حتی برای دعوا، مُرافعه، قهر. از در خارج شدم. خیابان را به دو گذشتم. هنوز داشت پُشتم می‌آمد. صدا پاشنه‌ی چکمه‌هاش را می‌شنیدم. می‌دوید صِدام می‌کرد.
آن‌طرفِ خیابان، ایستادم جلو ماشین. هنوز پُشتَ‌م بِش بود. کلید انداختَ‌م در را باز کنم، بنشینم، بروم. برای همیشه. باز کرده نکرده، صدای بووق – ترمزی شدید و فریاد – ناله‌ای کوتاه ریخت تو گوش‌هام – تو جانم.
تندی برگشتم. دیدمش. پخشِ خیابان شده بود. به‌روو افتاده بود جلو ماشینی که بِش زده بود و راننده‌ش هم داشت توو سرِ خودش می‌زد. سرش خورده بود روو آسفالت، پُکیده بود و خون، راه کشیده بود می‌رفت سمتِ جوویِ کنارِ خیابان.
ترس‌خورده – هول دویدم طرفش. بالا سرش ایستادم.
مبهوت.
گیج.
مَنگ.
هاج و واج نِگاش کردم.
توو دستِ چپش بسته‌ی کوچکی بود. کادو پیچ. محکم چسبیده بودش. نِگام رفت ماند روو آستینِ مانتوش که بالا شده، ساعتَ‌ش پیدا بود. چهار و پنج دقیقه. نگام برگشت ساعتِ خودم را سُکید.
چهار و چهل و پنج دقیقه!
گیجْ – درب و داغانْ نِگا ساعتِ راننده‌ی بخت برگشته کردم. عدلْ چهار و پنج دقیقه بود!!

 

داستان عاشقانه و غم انگیز قرار

 

+ تاريخ یک شنبه 11 دی 1390برچسب:قرار, داستان عاشقانه,ساعت 22:38 نويسنده ★ѴoℛojДҠ☆ |

زیر بارونِ جـُـِـِـِدایــِـِـِـے با خیالِ تو نشَستمْــ ــ
 

بے تو تــِـِـِـِـِـِـِـِـِـِـِـِـِـِـِـِـ ــــ ــنـها گــِـِـِـِـریـﮧ ڪَردم تـِ ـِـِـِو شَبهاۓ بے ستـِـِـِـِاره

انتظارَت رو ڪِشیدم تا ڪِـﮧ برگرבۓ בوباره

پشتـ شیشـﮧ روز و شبها دل بـﮧ باروטּ مے سپارمْــ

من براۓ گریـﮧ هایم چشمـﮧ ها رو ڪَم مے یارمْـ

انتظارـ با تو بوבن منو از پاקمے یاره

ترس از این دارم ڪِـﮧ بـے تو تا ابد چشـِـِـِـِمَـِـِـِـِم بـبـِـِـِـِـ ـاره

http://kia.webphoto.ir/admin/files/kia/ki198859.jpg

+ تاريخ یک شنبه 11 دی 1390برچسب:جدایی,ساعت 22:8 نويسنده ★ѴoℛojДҠ☆ |



به گل گفتم: "عشق
چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..."

به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..."

به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..."

به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم

+ تاريخ جمعه 9 دی 1390برچسب:عشق چیست؟,ساعت 22:38 نويسنده ★ѴoℛojДҠ☆ |



در جلسه امتحانِ عشق


من مانده‌ام و یک برگۀ سفید!

یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی..

درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی‌شود!

در این سکوت بغض‌آلود

قطره کوچکی هوس سرسره بازی می‌کند!

و برگۀ سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش می‌کشد!

عشق تو نوشتنی نیست..

در برگه‌ام، کنار آن قطره، یک قلب می‌کشم!

وقت تمام است.

برگه‌ها بالا

+ تاريخ سه شنبه 6 دی 1390برچسب:امتحان عشق, امتحان , عشق,ساعت 22:49 نويسنده ★ѴoℛojДҠ☆ |

                                            


به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد 


عجب از محبت من که در او اثر ندارد 


غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد 


دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد ...

+ تاريخ سه شنبه 6 دی 1390برچسب:عشق یطرفه,ساعت 11:53 نويسنده ★ѴoℛojДҠ☆ |

دختری به کوروش کبیرگفت:من عاشقت هستم.

کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من زیباتر است و پشتسره شماایستاده،

دخترک برگشت و دید کسی‌ نیست.

کوروش گفت:اگر عاشق بودی پشت سرت رانگاه نمی‌کردی

+ تاريخ دو شنبه 5 دی 1390برچسب:عشق واقعی, عاشق,ساعت 23:14 نويسنده ★ѴoℛojДҠ☆ |

دلم برای کسی تنگ است

که چشمهای قشنگش را

به عمق آبی دریا می دوخت

و شعرهای قشنگی

چون پرواز پرنده ها می خواند

 

دلم برای کسی تنگ است

کسی که خالی وجودم را از خود پر می کرد

و پری دلم را با وجود خود خالی

دلم برای کسی تنگ است

کسی که بی من ماند

کسی که با من نیست

دلم برای کسی تنگ است

که بیاید

و به هر رفتنی پایان دهد

دلم برای کسی تنگ است

که آمد

رفت

و پایان داد

کسی

کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود

http://up.iranblog.com/Files/2a36ca5a76904c2eb8c5.jpg

+ تاريخ دو شنبه 5 دی 1390برچسب:دلتنگی,ساعت 1:5 نويسنده ★ѴoℛojДҠ☆ |

دلگیرم

از دنیا دلگیرم از این همه خیانت...

دلگیرم از سرنوشت خودم.......

راس می گن سرنوشت دست خودته...

ولی این سرنوشت دست خودم نبود.....

به هر دری زدم نشد سرنوشتم دست خودم نشد...

تو این دنیای بزرگ کسی جز خدارو ندارم . برس بدادم...

پیش خدا هم شرمنده هستم.....

انگاری خدا هم باهام قهره....

دیگه رسیدم به اخر جاده خدا جون خودت راه رو نشونم بده...

http://www.img4up.com/up2/14221340859898435587.jpg

 

+ تاريخ یک شنبه 4 دی 1390برچسب:دلگیرم,دنیا,خیانت,ساعت 12:7 نويسنده ★ѴoℛojДҠ☆ |

دستت را از روی قلبم بردار.بگذار بار دگر خون در رگهایم شریان داشته باشد.

دلم برای دیدن خوابی راحت تنگ شده.صداهای اشنا برایم ازار دهنده شده.

به زیبایی حس مردن را لمس می کنم.خرد شدن استخوانم را می فهمم ولی زبانم باز کم کاری می کند.

ان نزدیکان گرگ نشان همیشه تورا طعمه ببینند تو را هم گرگ می کنند.

صدای قلبم ضعیفتر از صدای موج دریا در وسط بیابان شده.

دلم می خواد تنهای تنها در گوشه ای از این دنیا زندگی کنم .

می خواهم این بار اشنایانی پیدا کنم که دوستم نداشته باشند فقط مرا بفهمند همین.

+ تاريخ یک شنبه 4 دی 1390برچسب:مردن,ساعت 11:57 نويسنده ★ѴoℛojДҠ☆ |

                                                 
                            تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
                                                                  

                                                                تنهایی هامو بعد از این با قلب کی قسمت کنم

 

واسه فراموش کردنت باید به چی عادت کنم

 

تو داری از من میگذری٬ من باید از تو بگذرم

 

چیزی نمی تونم بگم٬ باید بیفتی از سرم

 

بعد از تو باید با خودم٬ تنهای تنها سر کنم

یک عمر باید بگذره تا امشبو باور کن

 

+ تاريخ یک شنبه 4 دی 1390برچسب:تنهایی,ساعت 11:24 نويسنده ★ѴoℛojДҠ☆ |

چگونه باور کنم زردی خزان دستانم را در سردی زمستان دستهایت؟

چگونه در خیالم بگنجانم شاخه های تکیده خیالم روا در یخبندان نگاهت؟

یک دم در کوچه پس کوچه های دلم قدم بگذار و بگو که بی خیال از کنار خاطرات قدیمی از مقابل پنجره انتظار و اینه شکسته ام نخواهی گذشت و مرا با تنهایی ها و ارزو های پرپرم تنها نخواهی گذاشت

http://www.upsara.com/images/1dcgib316tdwm5s0y3i.jpg

+ تاريخ یک شنبه 4 دی 1390برچسب:باور,ساعت 10:54 نويسنده ★ѴoℛojДҠ☆ |